چگونه مردم مجبور به خریدهای غیرضروری می شوند

فهرست مطالب:

چگونه مردم مجبور به خریدهای غیرضروری می شوند
چگونه مردم مجبور به خریدهای غیرضروری می شوند

تصویری: چگونه مردم مجبور به خریدهای غیرضروری می شوند

تصویری: چگونه مردم مجبور به خریدهای غیرضروری می شوند
تصویری: روش بزرگ کردن آلت تناسلی کشف شد 2024, نوامبر
Anonim

غالباً ، پس از بازگشت از فروشگاه به خانه ، ناگهان متوجه می شوید كه موردی را خریداری كرده اید كه كاملاً به آن نیازی ندارید. همین چند ساعت پیش کاملاً متقاعد شده بودید که بدون این خرید به راحتی نمی توانید خوشحال باشید و اکنون اصلاً آن را دوست ندارید و به آن نیازی ندارید.

چگونه مردم مجبور به خریدهای غیرضروری می شوند
چگونه مردم مجبور به خریدهای غیرضروری می شوند

دستورالعمل ها

مرحله 1

بسیاری از تکنیک های حرفه ای وجود دارد که به فروشندگان آموزش داده می شود. آنها سعی می کنند به گونه ای بر خریدار تأثیر بگذارند که او را تحت تأثیر احساسات لحظه ای مجبور به خرید خود به خودی کنند. این عباراتی است که بازدیدکننده فروشگاه را کد می کند و باعث می شود چیزهای کاملاً غیرضروری بخرند.

گام 2

این یک چیز گران قیمت است. اگر خرید کنید ، من آن را نزدیکتر به شما نشان خواهم داد. این رویکرد فروشنده خریدار را در موقعیت کمی ناجور قرار می دهد. در اینجا به صراحت بیان شده است که این محصول برای نخبگان در نظر گرفته شده است و صرفاً در دسترس یک انسان فانی نیست. مشتری باید فوراً غرور طبیعی خود را بالا ببرد ، باید فکر کند که داشتن این چیز او را درگیر یک دایره باریک منتخب خواهد کرد. فروشنده سعی در ایجاد گناه در خریدار دارد. به نظر می رسد اگر بدون خرید خارج شوید ، به این معنی است که تمام بی اهمیت بودن خود را نشان می دهید. بهتر است به هیچ وجه به چنین عباراتی واکنش نشان ندهید. چه کسی اهمیت می دهد که فروشنده ممکن است در مورد شما چه فکری کند. شما به کسی چیزی بدهکار نیستید.

مرحله 3

من هم چنین چیزی دارم. من واقعا او را دوست دارم. من خودم استفاده می کنم بعضی اوقات فروشنده واقعیت را می گوید و او در واقع چنین چیزی را دارد ، اما بیشتر اوقات چنین عباراتی یک ترفند روانشناختی ظریف است که بی عیب و نقص روی خریداران ناامن و تردید کار می کند. معلوم می شود که فروشنده چیز بدی خریداری نمی کند ، خصوصاً اینکه باید محصولی را که خودش می فروشد تبحر داشته باشد.

مرحله 4

چقدر خوب به نظر می رسد او طوری روی شما می نشیند که انگار مخصوص فیگور شما دوخته شده است. تملق و چاپلوسی در افراد مشهور و ناامن ، وابسته به نظرات دیگران ، بسیار عالی عمل می کند. متأسفانه ، غالباً اتفاق می افتد که ، با مراجعه به خانه و تلاش دوباره برای خرید ، شخصی متوجه می شود که زیر آن نگاه و تعجب یک فروشنده ماهر ، روی آن بنشیند و آنطور که در مغازه به نظر می رسد ، نمی نشیند.

مرحله 5

این چکمه ها دمیده می شوند. فقط لازم است چندین بار آنها را بپوشید و فشار آنها متوقف می شود. عبارات مشابه اغلب توسط افراد با اندازه غیر استاندارد پا (38.5 ، 39.5 ، و غیره) شنیده می شود. فروشنده سعی می کند مشتری را متقاعد کند که به زودی جفت تنگ خریداری شده مطمئناً روی پا خواهد نشست و راحت خواهد شد. البته ، معجزات اتفاق می افتد ، اما نه همیشه.

مرحله 6

این چیز را می توان به راحتی دوخت ، پیچ و مهره ، بازسازی ، کوتاه ، محلول و غیره کرد. وقتی خریدار به وضوح اندازه او نیست ، شک می کند. شما نباید به چنین عباراتی واکنش نشان دهید ، در آخر ، برای اینکه فوراً آن را تغییر دهید ، اصلاً چیز جدیدی خریداری نمی کنید.

مرحله 7

این کفش ها ، گوشواره ها ، مهره ها و … برای این لباس مناسب است. کالایی کاملاً غیرضروری به خریدار تحمیل می شود که وی حتی قصد خرید آن را هم نداشته است. علاوه بر کفش ، کیف کاملاً غیرضروری و گران قیمت ممکن است به شما تحمیل شود. در طول اتصالات ، به نظر می رسد که آنها کاملاً ترکیب شده اند و به راحتی نمی توانند جدا از یکدیگر وجود داشته باشند.

مرحله 8

این لباس آخرین لباس است. دیگر از این مورد موجود نیست. به نظر می رسد که این مدل خاص در میان خریداران تقاضای زیادی دارد. اکنون شما آن را نخرید و به معنای واقعی کلمه در عرض یک ساعت دیگر فروش نخواهد داشت. یک فروشنده متبحر می تواند حتی فراتر هم برود - با داستانی پر از اکشن روبرو می شود که دختری قبلاً برای پول به خانه رفته است و حالا مجبور است هر دقیقه برگردد و این لباس آخر را بخرد. شما مجبور هستید فوراً اقدام کنید. به سادگی هیچ وقت برای افکار طولانی وجود ندارد. در حال حاضر ، یک دختر با پول از خانه برمی گردد و یک نوع این مورد را قطع می کند ، حتی ممکن است بگوید ، یک چیز منحصر به فرد است.

مرحله 9

آنچه شما به دنبال آن هستید ، دیگر پوشیده نیست ، آزاد نمی شود ، و دیگر مد نیست.این عبارات هنگامی گفته می شود که خریدار چیزی را امتحان می کند ، و در اصل او آن را دوست دارد ، اما تفاوت کوچک را دوست ندارد. به عنوان مثال ، دکمه های اشتباه یا طول مورد. فروشنده می بیند که مشتری فقط یک قدم کوچک با خرید فاصله دارد ، بنابراین حمله می کند.

توصیه شده: