هزینه های تولید گروهی از هزینه ها و همچنین هزینه های مالی است که برای ایجاد محصول مورد نیاز است. هنگامی که ، در نتیجه فروش کالاها ، تولید کننده پول دریافت می کند ، پس مقدار مشخصی باید به جبران خسارت بپردازد ، در حالی که قسمت دیگر به سود تبدیل می شود.
هزینه فرصت تولید چیست
قسمت اصلی هزینه های تولید در استفاده از لیست خاصی از منابع برای تولید کالاها نهفته است. باید فهمید که منابع مورد استفاده در یک مکان نمی توانند در مکان دیگری استفاده شوند. به عنوان مثال ، هزینه ای که برای اجاق گاز پیتزا صرف شده نمی تواند صرف محصولات پیتزا شود. این نوع منابع دارای خصوصیاتی مانند کمبود و کمبود است.
به طور تقریبی ، اگر یک منبع در یک منطقه خاص شروع به استفاده کند ، به راحتی فرصت استفاده در زمینه فعالیت دیگر را از دست می دهد.
از این رو نتیجه گیری می شود که در ابتدای تولید محصولات خاص ، رد کامل استفاده از منابع مشابه در حوزه فعالیت دیگر مورد نیاز است.
این منابع هستند که معمولاً "هزینه های فرصت تولید" نامیده می شوند. در نظر گرفتن هر کار مهم است که آنها را در نظر گرفت.
هزینه های تولید فرصت معمولاً هرگونه هزینه تولید محصول خاص نامیده می شود که می تواند از نظر امکان از دست رفته کاربرد آنها در منطقه دیگر و برای مقصود دیگر تخمین زده شود.
همچنین می توان هزینه های فرصت تولید را نام برد:
- هزینه فرصت از دست رفته برای تولید کالاها و خدمات.
- هزینه های ناسازگار
- با هزینه فرصت های محروم.
آنچه معمولاً در هزینه فرصت تولید لحاظ می شود
هزینه های فرصت تولید معمولاً به صورت پولی اندازه گیری می شود. آنها توسط تفاوت بین سودی که سازمان می تواند با منطقی ترین استفاده از وجوه موجود دریافت کند و درآمد واقعی دریافت شده تعیین می شود.
اما هزینه هایی نیز وجود دارد که نمی توان آنها را هزینه های فرصت نامید. هزینه هایی که توسط شرکت به ترتیب مطلق انجام می شود را نمی توان جایگزین نامید. این هزینه ها شامل اجاره محل ، پرداخت مالیات و غیره است. هنگام تصمیم گیری از ماهیت اقتصادی ، چنین هزینه هایی تجزیه و تحلیل نمی شوند.
هزینه های تولید ضمنی چیست؟
معمول است که هزینه های ضمنی فرصت های پس زده را فقط آن هزینه های تولید می دانیم که متعلق به سازمان است. هزینه های ضمنی هزینه های قابل قبول نیستند.
چنین هزینه هایی را می توان با مفاهیم زیر تعریف کرد:
- سود ، که توسط یک کارآفرین به عنوان حداقل پاداش تعریف شده است که می تواند او را مجبور به ماندن در یک زمینه خاص از فعالیت کند. مثال. این مرد به فروش گوشت خرگوش مشغول است. و او معتقد است که سود 16٪ مبلغی که وی در روند تولید سرمایه گذاری کرده امری طبیعی است. اما اگر در نتیجه تولید ، سود ثابت کمی کم باشد ، در این صورت وی مجبور است سرمایه خود را به حوزه جدیدی منتقل کند تا بعداً به نظر خود سود عادی دریافت کند.
- بودجه ای که فرد می تواند در صورت استفاده از منابع موجود در ترازنامه در یک منطقه سودآورتر دیگر ، دریافت کند. این شامل دستمزدی است که فرد می تواند با کار در زمینه دیگری برای استخدام دریافت کند.
- برای هزینه های تولید ضمنی ، قانونی وجود دارد ، ماهیت آن این است که سودی که مالک می تواند با تعریف سرمایه خود برای یک کار دیگر دریافت کند ، می تواند به عنوان یک هزینه برای مالک نیز عمل کند.به عنوان مثال ، شخصی که زمینی در اختیار دارد ممکن است هزینه های فرصت ضمنی مانند اجاره را داشته باشد ، مشروط بر اینکه از زمین به تنهایی استفاده نکرده باشد ، بلکه آن را اجاره کرده باشد.
براساس تئوری اقتصادی غرب ، معلوم می شود که هزینه های فرصت تولید شامل درآمد کارآفرین است که به عنوان پرداخت خطرها در نظر گرفته می شود. در عین حال ، این هزینه یک پاداش است و همچنین انگیزه ای برای نگه داشتن دارایی های خود به شکل مالی در شرکت فعلی ، بدون هدایت آنها به یک فرآیند تولید دیگر.
هزینه های تولید صریح چیست
مرسوم است که صریحاً هزینه های جایگزین تولید را پولی می دانیم که برای تأمین فاکتورهای لازم تولید که برای سازماندهی فرآیند به طور کلی و مراحل میانی آن به تأمین کنندگان پرداخت شده است.
به طور خاص ، معمول است که هزینه های تولید صریح زیر را ذکر کنید:
- هزینه های هر هزینه حمل و نقل.
- پرداخت های لازم برای خرید یا اجاره ساختمان ، ماشین آلات ، ابزار آلات ، سازه ها و سایر تجهیزات مورد نیاز برای ایجاد محصول.
- دستمزد کارگرانی که در روند تولید مشارکت دارند.
- پرداخت های جمعی
- پرداخت برای خرید منابع از تأمین کنندگان.
- پرداخت به بانکها و شرکتهای بیمه برای ارائه خدمات آنها.
تفاوت هزینه های اقتصادی با هزینه های حسابداری چگونه است
آن هزینه های تولید که از جمله سایر سودها متوسط یا عادی است ، هزینه های مختلف اقتصادی نامیده می شوند. چنین هزینه هایی موقتی است و براساس تئوری اقتصادی مدرن ، آن هزینه هایی تلقی می شود که منوط به انتخاب سودآورترین تصمیم اقتصادی انجام می شود. بنابراین ، معلوم می شود که این دقیقاً همان صفتی است که هر کارآفرینی باید برای آن تلاش کند. اما در نتیجه این که دستیابی به چنین ایده آل در عمل مدرن دشوار است ، تصویر واقعی کل هزینه های تولید تا حدودی متفاوت به نظر می رسد.
درک این نکته مهم است که هزینه های اقتصادی هزینه های حسابداری نیستند. برای هر عملیاتی در حسابداری ، از شاخصی به عنوان منحنی قابلیت های تولید استفاده می شود.
در نظریه اقتصادی ، از هزینه های فرصت تولید استفاده می شود که با حسابداری در توانایی برآورد هزینه های داخلی متفاوت است.
برای مثال روشن تر ، تولید دانه را در نظر بگیرید. بخشی از محصول باید توسط پرورش دهنده حفظ شود تا بعداً مزارع را بكارد. بنابراین ، معلوم می شود که غلات تولید شده توسط این شرکت برای نیازهای داخلی خود استفاده خواهد شد. و این مقدار دانه پرداخت نمی شود.
هنگام حسابداری ، هزینه های داخلی باید با قیمت تمام شده محاسبه شود. اما ، اگر کالای دریافتی را از نظر قیمت گذاری ارزیابی کنیم ، این هزینه دانه یا سایر فرصت های مشابه تولید باید به ارزش بازار برآورد شود.
هزینه های تولید خارجی و داخلی چیست
برای اینکه یک کارآفرین بتواند داده های تمام عیار بدست آورد و بتواند محاسبه کامل داشته باشد و همچنین فعالیتهای تولید را به حداکثر برساند ، لازم است قابلیتهای تولید را از همه جوانب در نظر بگیریم. هزینه های فرصت تولید خارجی و داخلی در نظر گرفته می شود.
وجوه خارجی شامل آن دسته از وجوهی است که باید برای خرید منابع متعلق به اشخاص ثالث هزینه شود. تأمین کنندگان منابع لازم با این پول به عنوان درآمد رفتار خواهند کرد.
هزینه های داخلی منابع خود بنگاه اقتصادی است که نیازی به خرید از بنگاه های دیگر نیست. البته خود کارآفرین برای آنها پولی پرداخت نمی کند اما باید آن را در نظر بگیرد.در غیر این صورت محاسبه دقیق اینکه آیا فعالیت وی سودآور است یا ضرر می کند غیرممکن است.
همچنین نوع سوم هزینه وجود دارد - به طور متوسط. این کارل مارکس بود که مفهوم قیمت تولید و نرخ سود را بنا نهاد ، که متعاقباً بر سرمایه خواهد افتاد. این نوع هزینه های تولید نیز در حسابداری صورت می گیرد ، اما در اینجا نقش اصلی به هزینه های حداکثر و کل اختصاص داده می شود.
یک کارآفرین ، که هدف اصلی او باید کسب سود باشد ، نه تنها کل هزینه های تولید ، بلکه باید هزینه های متوسط نیز مهم باشد. نوع دوم هزینه ها برای مقایسه با هزینه استفاده می شود که باید برای هر قلم کالا و هر واحد کالا نشان داده شود.
دانستن هزینه فرصت تولید به تعیین سودآوری تولید کمک می کند یا تأخیر در آن منطقی نیست. اگر متوسط درآمد دریافتی در نتیجه فروش کالاهای شخصی حداقل اندکی از متوسط هزینه های تولید کمتر باشد ، در این صورت کارآفرین می تواند با بستن شرکت در اسرع وقت ضررهای خود را به حداقل برساند.