کنفوسیوس گفت: "خرد از جایی آغاز می شود که به اشیا the نام مناسب داده می شود." کریس مک گف ، استاد دانشگاه و م Universityسسه دانشگاه مریلند با 30 سال تجربه ، در کتاب هنر مدیریت. 46 اصل و ابزار اصلی رهبر "، موفق به تدوین وضوح قوانین تجارت شد. بنابراین ، پنج اصل اصلی وجود دارد.
منطقه تمیز
در سال 2007 ، مایکروسافت دریافت که یک کارمند در یک سازمان پس از حواس پرتی توسط پیام کوتاه دیگری ، به طور متوسط 15 دقیقه وقت صرف کرد تا به کار خود ادامه دهد. و به طور کلی ، اگر فردی از کار منحرف شود ، 50٪ زمان بیشتری را برای آن صرف خواهد کرد و 50٪ بیشتر اشتباه خواهد کرد. افسرده کننده آمار.
چگونه از افتادن در این دام جلوگیری کنیم؟ "مناطق تمیز" ایجاد کنید. می توانید این قسمت ها را در دفتر خاطرات ، در دفتر کار ، اتاق کنفرانس ، در خانه یا سر خود انجام دهید. این به معنای وقت گذاشتن و کنار گذاشتن تمام افکار ، اسباب ، جلسات ، حواس پرتی ها و تعصبات است. شما فقط به منطقه خالص اجازه می دهید ، بدون آن دستیابی به هدف مورد نظر غیرممکن است.
گیجی
در قرن ششم قبل از میلاد. مردم معتقد بودند که زمین صاف است. روزی را تصور کنید که فیثاغورس همه همشهریان خود را در یک سالن آمفی تئاتر بزرگ جمع کرد و گفت: "ما فکر می کنیم زمین سطح است ، درست است؟ خوب ، ما اشتباه کردیم. انتهای زمین وجود ندارد. اگر به شرق برویم ، در پایان به جایی خواهیم آمد که از آنجا آمده ایم. " و مردم متحیر شدند.
هر گروهی که شما رهبری آن را بر عهده داشته باشید یا عضو آن باشید ، همین است. این امر شخصاً در مورد شما نیز صدق می کند. اکنون همه تصور می کنند که حق با اوست ، به برخی اعتقادات پایبند هستند ، اما به طور کلی ، چنین نیست. برای خلاص شدن از باورهای غلط و یافتن اعتقاد درست ، ایجاد موقعیت جهانی ، تعریف یک هدف واحد و شروع به کار هماهنگ ، تحمل سردرگمی ضروری است. گیجی بهترین حالت برای یادگیری است.
فرآیند - محتوا
بسیاری از مدیران عالی جلسات بسیاری را به همان روش انجام می دهند: آنها فرآیند را مدیریت می كنند ، در حالی كه اقدامات خاصی را پیشنهاد می كنند و هر آنچه را كه دیگران در حال انجام پیشنهاد می دهند ارزیابی می كنند. غیر قابل قبول است. اگر روندی را مدیریت کنید که در آن به طور مستقیم به نتایج علاقه مند باشید ، مطمئناً آن را دستکاری خواهید کرد. وقتی تعداد زیادی شرکت کننده وجود داشته باشد و میزان مخاطرات زیاد باشد ، کار و مدیریت باید از هم جدا شوند. کسی باید مسئول ایجاد یک سیستم فکری و متعادل باشد.
یک فرد باید اطمینان حاصل کند که نگرش نسبت به همه اعضای گروه عینی است. هر کسی که این نقش مهم را بر عهده بگیرد بهتر است از حق شرکت در روند خود چشم پوشی کند. به این نقش خنثی گفته می شود. کارمند متعهد می شود که برای گروه مفید باشد ، از ایده های ارائه شده و اجرا شده ارزیابی نمی کند و اطمینان حاصل می کند که هیچ تخلفی در روند ایجاد شده وجود ندارد.
مردان نابینا و فیل
داستان نابینایان را تقریباً همه می دانند ، یکی از آنها ، با نگه داشتن تنه یک فیل ، گفت که مار را در دستان خود گرفته است. به همین ترتیب ، سخنان مرد نابینای دیگری به صدا درآمد ، که پای فیل را با یک درخت اشتباه گرفت. این دو نفر به نتایج متفاوتی رسیدند زیرا اطلاعات متفاوتی داشتند. هنگامی که اعضای گروه شما متوجه شوند که هر یک از آنها فقط "بخشی از فیل" را در دست دارند ، اختلاف نظرها حل خواهد شد.
این اتفاق می افتد که فقدان یک تصویر کامل منجر به عواقب بدی می شود. به عنوان مثال ، هنگام طوفان کاترینا ، در حالی که مردم از کم آبی بدن می مردند ، مقدار زیادی یخ در یکی از استادیوم های شهر ذوب شد.
یک فیل بکشید. برای این کار نیازی به هنرمند بودن نیست. کافیست به سمت یک صفحه خالی بروید یا یک کاغذ بردارید و یک نمودار رسم کنید که به این سوال پاسخ دهد "این سیستم چگونه کار می کند؟" تصویر فیل مدل روشنی از نحوه کار سیستم است. مدل سودمندی به گونه ای طراحی شده است که افراد می توانند در مورد آن بحث کرده و راه های تأثیرگذاری بر آن را شناسایی کنند.
حقایق ، داستان ها ، نظرات
واقعیت ها ، داستان ها و نظرات یک چیز نیستند. مهم است که بتوانید بین آنها تفاوت قائل شوید.اگر می خواهید بحث نتیجه خوبی داشته باشد ، لازم است هرگونه صحبت بیهوده را حذف کرده و فقط به واقعیت های روشن چراغ سبز نشان دهید.
به دو جمله زیر نگاه کنید:”گردش مالی ما در سال گذشته 50 میلیون دلار بود که کافی نیست. ما بازاریابی ضعیفی داریم."
بیشتر این عبارات را به همان معنا می دهند. افرادی که نمی توانند واقعیت ها را از داستان ها و عقاید جدا کنند ، در سمت چپ شکل قرار دارند. می توانید آنها را "شنوندگان منفعل" بنامید. برعکس ، گروه دیگری از شنوندگان که در مرکز تصویر قرار دارند ، می توانند یکی را از دیگری جدا کنند. آنها این اطلاعات را اینگونه درک می کنند: "گردش مالی ما در سال گذشته 50 میلیون دلار بود (واقعیت) ، اما این کافی نیست (تاریخچه). ما بازاریابی (نظر) ضعیفی داریم."
گروه سوم تحلیل گران دقیق هستند. آنها بین واقعیت ها ، داستان ها و نظرات به وضوح تمایز قائل می شوند - و در رحم وهم نیستند. آنها می دانند که مردم هنگام صبح که از خواب بیدار می شوند ، اعتقادات و عقاید خود را "مانند" جوراب یا ساعت "می پوشند". سپس آنها به دنیای بزرگ می روند و از بین تمام حقایقی که با آنها روبرو می شوند ، فقط کسانی را که عقاید آنها را تأیید می کنند ، انتخاب می کنند ، به راحتی سایر موارد را نادیده می گیرند.